Episode 04
نگاه نو به وفاداری
نگاه کیرکگور به وفاداری

توضیحات اپیزود
اپیزود شماره 4
در روزگار ما، به دلیل شغلها و فعالیتهای گروهی گوناگون، ارتباط دو جنس مخالف، تنوع بسیار بیشتری نسبت به گذشته داره.
همچنین ابزارهایی به وجود اومده که گفتگو و دیدار رو فراتر از فاصله مکانی برده و مرز شهرها و کشورها با یک اپلیکیشن در نوردیده میشه.
بنابراین وفادار ماندن در یک رابطه عاطفی و زناشویی تبدیل به مسئلهای پیچیده شده است.
در این پادکست میخواهیم از یک زاویه نو به وفاداری نگاه کنیم. با ما همراه باشید
این اپیزود رو میتوانید از طریق پادگیرها و پلتفرمهای رادیولوگ گوش کنید.
الان بشنوید
متن کامل اپیزود
نگاه کیرکگور به وفاداری
نویسنده: سروش شعبانی
در روزگار ما، به دلیل شغلها و فعالیتهای گروهی گوناگون، ارتباط دو جنس مخالف، تنوع بسیار بیشتری نسبت به گذشته داره.
همچنین ابزارهایی به وجود اومده که گفتگو و دیدار رو فراتر از فاصله مکانی برده و مرز شهرها و کشورها با یک اپلیکیشن در نوردیده میشه.
بنابراین وفادار ماندن در یک رابطه عاطفی و زناشویی تبدیل به مسئلهای پیچیده شده است.
در این پادکست میخواهیم از یک زاویه نو به وفاداری نگاه کنیم. با ماه همراه باشید.
معمولا وفاداری در نسبت با عشق یا اخلاق عمومی تعریف میشه.
در نسبت با عشق، وفاداری یعنی تا وقتی احساسی هست من خیانت نمیکنم اما اگر روزی احساس از بین بره تضمینی برای وفاداریم نیست.
در نسبت با اخلاق عمومی دیگه احساس اهمیت نداره. یعنی فرد چون خودشو اخلاقمدار میدونه میگه: فرقی نداره با چه کسی هستم یا احساسی بهش دارم یا نه. باید وفادار بود.
مشکل وابستگی وفاداری به ماندگاری عشق در اینه که هیچ تضمینی نداره و عهدی هم که بسته میشه خالی از دروغ نیست. چون نمیشه روی احساس برای همیشه حساب کرد و عهد بست.
مشکل وابستگی وفاداری به اخلاق عمومی هم اینه که منحصر به شخص خاصی نیست. یعنی وفاداری از احساس خاص به کسی برنخواسته و فقط کافیه فرد در ارزشهای اخلاقی عمومی شک کنه یا در وضعیت انتخابِ بین ارزشها قرار بگیره.
مثلا بین وفادار ماندن و موقعیت شغلی مجبور به انتخاب بشه. اینجاست که ارزش ضروریتر رو انتخاب میکنه و ممکنه خیانت رخ بده.
بنابراین باید نوعی از وفاداری رو ترسیم کرد که هم از عشق و احساس خاص به کسی به وجود بیاد و هم وابسته به ماندگاری عشق نباشه.
بذارید روشنترش کنم
ما وقتی عاشقیم و عهد زناشویی یا رابطه میبندیم بهتره از خودمون بپرسیم این عشق آیا میتونه فراتر از خودش رو تضمین کنه؟ یعنی ما به واسطه عشقمون میتونیم عهد ببندیم که حتی وقتی احساسمون ازبین رفت، وفادار بمونیم؟
با این نوع وفاداری، عشق فراتر از خودش میره و جاودانه میشه. در واقع وفاداری حتی بعد از مرگِ جسمِ عشق، روح عشقو حفظ میکنه.
این وفاداری نمایانگر قدرتِ عشقه. قدرت عشق برای اینکه حتی از حد نهایی خودش بگذره.
تفاوت عشق رو با خودش در معنای احساسِ محدود و تمامشدنی، نمایان میکنه و نسخهای ابدی از عشق وارد زندگی میشه.
وفاداری از قدرتِ عشق به دنیا میاد اما مانند کودک از مادر جدا میشه و وجود مستقل و منحصربهفرد پیدا میکنه و یادگار ابدی مادر میمونه.
فرد حتی بعد از پرکشیدنِ احساس میگه: وفادار میمونم به خاطر روزگاری که عاشقت بودم.
چون عشق اگر نتونه به فراتر از خودش معنا بده، پدیده معمولی و دمدستیه.
وفاداری به عنوان فراتر از خویش رفتنِ عشق تجربه میشه مانند یک رویدادِ درست، همانطور که عشق رو در آغازش تجربه میکنیم.
وفاداری به این گونه، مانند یک هدیه است که فقط مخصوصِ پیوند ماست. از دل احساس، شکل گرفته و باعث شده ما تغییر کنیم.
تغییر بنیادی.
دیگه آدمی نباشیم که وفاداری براش وابسته به ماندگاری احساس یا اخلاقه بلکه نوعی سبک خاص و منحصربه فردِ زیستنه.
چیزیه که اگر زیرپاش بذاریم، صرفا به دیگری خیانت نکردیم بلکه به خودمون وفادار نموندیم. به استقلال شخصیت و نگرشمون در زیست.
اینگونه، با خیانت، دستاورد ناب و خاص این زندگی رو به باد میدیم.